سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وبلاگ شخصی سید مجتبی امین

خیلی جدیه نمی خواد سر بزنید ولش کن
صفحه خانگی پارسی یار درباره

راه امام ، راه آقا

<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:"B Titr"; panose-1:0 0 7 0 0 0 0 0 0 0;} @font-face {font-family:"B Mitra"; panose-1:0 0 4 0 0 0 0 0 0 0;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault { font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page WordSection1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.WordSection1 {page:WordSection1;} -->

راه امام ، راه آقا

انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 به زعم بسیاری از متفکرین عالم بزرگترین حادثه ی قرن بود که در حساسترین نقطه ی تاریخ صورت گرفت. دوره ای که راه بشر برای رسیدن به زندگی متعالی جز در افق های مدرنیزم غربی مقصدی نداشت. همه برای انسان تر بودن مدرن تر می شدند و این انقلاب خط بطلانی بود بر انسانیت آن ها که البته حرف هم داشت و نیامده بود فقط باطل کند، چرا که او نیز راهی با مدعایی با ارزش تر داشت.

نسلی که انقلاب کرد بر بالای سر خود رهبری می دید که نفوذ کلامش برای ساده دلان کار برهان را می کرد و امور کشور را پیش می برد  تا جایی که حتی از ایشان می خواستند بگوید چگونه فکر می کند تا آن ها نیز همآن گونه بیندیشند و این شد راه امام!

کم کم اصول و مبانی اندیشه ی اسلام در بسترهای سیاسی و اجتماعی زمان خود تجلی کرد و در لابه لای فراز ها و فرود های آن دوران، روحیه ی انقلابی تعریف شد. تا جایی که بسیجی با پوتین و چفیه و کلاشینکف گره خورد و اطاعتِ امر ولی نیز به چَشم گفتن های چِشم بسته، چرا که اقتضای زمان جان دادن بود و جنگ و عملیات و شهادت. مدیریت ها سخت افزاری بود و ضرب الاجلی.  کشور مورد تجاوز قرار گرفته بود و اگر از دست می رفت دیگر بقیه ی موضوع ها منتفی می شد. در این فضا، جوانان یک نسل رشد کردند و کارکردن را یاد گرفتند و با آن چه لازمه ی آرمان گرایی در آن دوران بود مأنوس شدند.

سرعت حرکت بشر به قدری زیاد بود که سالها حکم دهه ها و دهه ها حکم قرن ها را داشت. زمان به سرعت بر این امت انقلاب کرده گذشت تا این که نسل های بعدی نیز حضورشان جدی تر شد و حالا نوبت آن ها بود که کار را به دست گیرند. آن ها نیز باید آموزه ها را می آموختند و آرمان های انقلاب را می فهمیدند ولی انگار تفاوتی می کرد چرا که دیگر جنگی نبود که از آن رشادت را بیاموزند و شور انقلابی خود را  نشان دهند. آموزه ها و روحیه ها رنگ و بوی زمان و مکان و اشخاص را به خود گرفته بودند و ظاهرا با این شرایط سازگار نبودند. عده ای پیشنهاد اصلاح این آرمان ها را دادند و عده ای دیگر نیز سعی در حفظ آن اصول و ارزش ها با همان رنگ و بو و تاریخ را داشتند. جوانان مانده بودند که بسیج را کنار بگذارند یا همچنان بی سیم به دست گیرند و لباس نظامی بپوشند . قطع رابطه با آمریکا را انزوا بدانند یا شبیه روحیه ی انقلابی پدرانشان در تسخیر لانه ی جاسوسی، سفارت انگلیس را نیز به تصرف در آورند. این دو راهی تربیتی منطبق با شرایط امروز و از آن مهمتر فردای ایران و جهان را می طلبید. مَنشی که بر محور ولایت باشد و در عین حال در تحلیل های ولی به دنبال استدلال باشد چرا که زمانه، ابناء دلیل را به مقصد می رساند نه چشم و گوش بسته ها را.

در این دوران سخت اتفاقاً مربی نیز که دیگر به خاطر جبر زمانه عوض شده است این را می داند و سعی می کند از اصول و ارزش های ثابت، پوسته ی تاریخ را بکند و مفاهیم را بازخوانی و بازتعریف کند، چرا که ممکن است در این روزگار، بسیجی به جای پوتین و اسلحه و لباس نظامی و بی سیم، قلم و کتاب و دوربین و لب تاپ بدست گیرد و شبانه روز کار کند و به جای شب عملیات و فتح خاک، سال ها خون دل بخورد تا بتواند به عمق جهان بینی توحیدی که تنها منشأ خیزش آرمان های انقلاب است دست یابد و ریشه ی این نونهال سر از خاک بیرون آمده را محکم تر کند.

چه آن ها که دین را پاسخگوی نیاز های بشر امروز نمی دانند و چه آن ها که برای از دست نرفتن دینشان به گذشته پناه می برند و در سنت ها، لجوجانه بر دور خود پیله ی انزوا می پیچند، هر دو دین محمد(صلی الله علیه و آله) را در قفس زمان اسیر کرده اند. روش ها، به خاطر شرایط تاریخی بود که این گونه ظاهر شدند نه این که آن ها نیز مانند اصول جاودانه باشند. 

 این اول انحراف است اگر برای باز کردن راه نظام، همان حذف صرفاً فیزیکی اول انقلاب را راه حل بدانیم. کسانی که نهم دی ماه هشتاد و هشت آسوده شدند که کف خیابان ها آرام شد هنوز نفهمیدند که جریان های اجتماعی را نمی شود خلخالی وار اعدام کرد ، باید سراغ مَنشی رفت که ریشه ها را محکم کند تا باد های موسمی غربی نهال تازه پا گرفته را تا مرز شکستن نلرزانند. زبان امروز فرهنگ است نه ... . اگر روزی برای حل مشکل دانشگاه ها باید آن ها را تعطیل می کردیم! امروز باید کرسی های آزاد اندیشی را به پا کنیم. در این میدان کسانی کشور را رو به جلو حرکت می دهند که اگر از نسل اول اند نسل سومی رفتار کنند ولو به آنها بهتان تغییر و این دیگر آن نیست، را بزنند. اگر روزی دفاع از انقلاب تأیید اصل آن بود امروز دفاع از آن نقد خیرخواهانه است ولی انگار هنوز خطکش ها برای خودی و غیر خودی داد زدن و هوار کردن و شعار دادن است که داد و هوار که «این چه نظام خوبی است ما داریم». این ها را درست یا غلط یک دهه فریاد زدیم، به هر حال امروز باید نقد کرد باید آموخت و باید تولید کرد. دیگر نمی شود به کسی که داد و هوار نمی کند گفت ضد انقلاب و به کسی که داد و هوار می کند گفت انقلابی، چرا که الان مهمترین نیاز  انقلاب، تولید علم است. انقلابی هستی بسم الله.